گروه فرهنگ و هنر مشرق - «من خودمو می کشم.»، «دیگه صبرم تموم شده؛ همین امروز یه بلایی سر خودم میارم.»، «من که زورم به کسی نمی رسه؛ دیگه بسه این همه ظلم. من همین روزها خودمو خلاص می کنم»، «آخه چرا خدا منو نمی بینه. می خوام تموم کنم این زندگی لعنتی رو»، «خودمو می کشم و همه رو راحت می کنم»، «اگه خدا منو دوست داشت این همه بدبختی نداشتم. دیگه بسه» و هزاران جمله مانند آن را این روزها می شود از زبان برخی جوان ها شنید. رمان «خواب باران» قرار است به این جملات، جوابی مستدل و درخور بدهد.
در «خواب باران» شاهد زندگی دختری به نام هما هستیم که بنا به فصل های کتاب، آتش می گیرد، به گلستان می رسد و در آخر، خلیل می شود. هما در مرحله آتش گرفتنش با مشکلاتی سخت روبرو می شود و وقتی دوباره زندگی به او اهدا می شود، راه جدیدی در زندگی اش پیدا می کند. او آهسته آهسته با تغییرات جدید زندگی اش همراه می شود و خودش را بازمی یابد و در این مسیر البته از خاطرات گذشته اش دور نیست.
نویسنده در توضیحی درباره این اثر داستانی می گوید: سرنوشت بازیهای عجیب و غریبی دارد. مثلا اگر آن نیمه شب بهاری، «هما» پشت در هر خانه دیگری رگ دستش را زده بود؛ شاید سرنوشتش چیز دیگری میشد. شاید اصلا زنده نمیماند تا بین شک و یقین و ایمان به مهربانی خدا، عاجزانه دست و پا بزند و با تمام تلخیها و سیاهیهای کفر و عنادش، اسیر چهاردیواری تنگ و تاریکی میشد که مشتی خاک او را از دنیای زندگان جدا میکرد. اما اینکه دست سرنوشت او را از میان تمام در و دیوارهای سنگی و سیمانی و از میان آن همه کوچه پس کوچههای شهر، پشت در خانهای کشیده بود که آدمهای قصهاش عزیز خانم و حسام بودند، برای این بود که مسیر زندگیاش جور دیگری رقم بخورد.
«خواب باران» خوش خوان است و ناشر، قطعی برایش انتخاب کرده که به راحتی در دست قرار می گیرد و خواننده را به راحتی تا پایان همراهی می کند.
توصیفات استفاده شده در «خواب باران» دقیق و ظریفند. وجیهه سامانی در توصیف مکان ها و زمان ها به نکات ریزی اشاره کرده که گاهی خواننده را متحیر می کند. این کتاب 200 صفحه ای را انتشارات کتابستان با قیمت 12500 تومان در اختیار علاقمندان قرار داده است. کتابی که خواندنش را به دختران جوان توصیه می کنیم.
نویسنده در این رمان تلاش کرده با نثر و بیانی ساده و خواندنی، نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان داشته باشد و در پس قصهای عاشقانه، تعریفی واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک بین تردید و ایمان را به درستی نشان دهد. «خواب باران» رمانی با مضمون دینی - اجتماعی است.
در بریدهای از رمان می خوانیم: « باید میرفت سر خاک مادرش. باید سرمای خاک را با آغوش خودش حس میکرد. باید آن قبر کوچک و تنگ را در آغوش میگرفت تا از مادر دل کن شود. حالا بیشتر از هر زمانی میفهمید که سرد بودن خاک چه معنایی دارد. همین معنایی که حالا ماهها بود میان زمین و آسمان معلق نگهش داشته بود. همین حسی که نه رفتن مادر را باور کرده بود و نه ماندن خودش را. نه میتوانست مادر را از زندگیاش حذف کند و نه جرئت فکر کردن به زندگی بدون او را داشت. حالا فقط آن مستطیل تنگ و تاریک و بسته را میخواست تا ببیند چطور مادرش را به آرامش رسانده است».
پیشتر به قلم وی کتابهای «بادبادکها»،«آن مرد با باران میآید»، «عروس آسمان»، «تو را من چشم در راهم»،«پرستوها» منتشر شده است.
*میثم رشیدی مهرآبادی